رابطه تولید با توزیع
در بخش های گذشته، گفتیم که مارکسیسم بر پیوند و ارتباط تولید با توزیع تأكيد می ورزد. از دیدگاه مارکسیسم هرگونه تولید، توزیع خاصی را به دنبال خواهد داشت. با تکامل ابزار تولید نحوه توزیع موجود دیگر نمی تواند با ابزار جدید هماهنگ گردد، لذا نحوه جدیدی از توزیع که متناسب با ابزار جدید تولید است، به وجود می آورد. این قانون تغییر ناپذیر تاریخ است. وظیفه آدمی فقط این است که تولید نماید. نحوه تولید خود به خود کیفیت توزیع را تعیین می کند، اما اسلام این اعتقاد را بی اساس می شمارد. از نقطه نظر اسلامی این مکتب اقتصادی قادر است نه جبر تاریخی که روابط بین تولید و توزیع را تعیین و خط مشی تولیدی جامعه را به مقتضای توزیع، مشخص سازد. این نظریه بر چند اصل مبتنی است که عبارتند از:
١- قواعد و مقررات توزیع ثابت و تغییر ناپذیر است و در تمام زمان ها و مکانها قابل اجرا و مفید است.
٢- کارهای تولیدی به منزله اجرای قواعد توزيع است؛ مثلا احیای زمین منجر به پیاده شدن مقررات و قوانین توزیع می گردد.
٣- با بالا رفتن سطح تولید، تسلط و تسخیر طبیعت از سوی انسان گسترش می یابد. با پیدایش این شرایط می دانیم که تکامل تولید با استفاده از قواعد عمومی توزیع به مرحله ای می رسد که تعادل اجتماعی را مورد تهدید قرار می دهد. به عنوان مثال در گذشته انسان با نیروی شخصی خود تنها می توانست مقدار اندکی زمین را آباد کند، اما هم اکنون با استفاده از ابزار پیشرفته قادر است اراضی وسیعی را آباد کند. در این جا لازم است بر اساس قواعد توزیع روند تولید را هدایت نمود. پیوند تولید و توزیع در مکتب اقتصادی اسلام از این جا ناشی می شود. پیوندی که به یک تولید هدایت شده منتهی می گردد. این ارتباط در قدرت ولی امر متبلور است. ولی امر – دولت می تواند در اجرای قواعد توزیع دخالت نماید و در مواقعی که با اصل عدالت اجتماعی ناسازگار است، از آن جلوگیری کند. پس نتیجه می گیریم که گاهی رشد فوق العاده تولید سبب می شود که دولت در تولید نظارت و دخالت نماید و محدودیت هایی را در زمینه اجرای قواعد توزيع وضع کند، بدون آنکه به اصول این مبانی متعرض شود و آنها را نفی کند. لذا اصل مداخله دولت موجب آن است که قواعد توزیع به گونه ای در آیند که با تمامی شرایط هماهنگ و متناسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید