حامد امجدیان : من هم یک جلد دیوان شمس خریداری کردم

غزل شمارهٔ ۲۱، دیوان شمس تبریزی
مولانا


۱_ جرمی ندارم بیش از این، کز دل هوا دارم تو را
از زعفرانِ رویِ من، رُو می‌بگردانی چرا؟!

_ گناهی نکردم جز اینکه عاشقانه تو را می طلبم ، چرا از من که رخم در فراق تو به زردی گرویده دوری می کنی؟ رنگ رخسارم از سِرِ درونم خبر می دهد.

۲_یا این دلِ خونخواره را، لطف و مُراعاتی بکن
یا قُوتِ صبرش بده در “یَفعَل الله ما یَشا*”

_با دل من که از دوری تو غمگین است (خون جگر می خورد)به لطف و مهرت رفتار کن تا به آرامش برسم و اگر صلاح نمی دانی به من در برابر اراده الهی خود توانایی صبر بده .
*یفعل الله مایشاء فعل خدا علت ندارد ، هرچه اراده کند می شود.

۳_این دو ره آمد در روش یا صبر یا شَکرِ نَعم
بی شمعِ رویِ تو نَتان دیدن مر این دو راه را

_ در طریقت سالک برای حضور دو راه گفته_ شده است یا صبر در بلاها و یا شُکر نعمت ها،
اما بدون روشنایی درک حضور الهی، قادر به طی طریق نخواهم بود.(قدرت تشخیص ندارم).

۴_هر گَه بگردانی تو رُو! آبی ندارد هیچ جو
کی ذرّه‌ها پیدا شود بی‌شعشعه شمسُ الضُّحی؟!

_خداوندا اگر تو روی از من برگردانی دیگر حیاتی برای من وجود ندارد(هیچ جویباری آب نخواهد داشت)، اگر تابش نور خورشید نباشد کجا ذرات معلق هوا دیده می شود .

۵_بی باده تو کی فتد در مغزِ نَغزان مستی یی
بی عصمت تو کی رود شیطان بلا حَولَ و لا؟!

_ کجا بدون باده درک حضور (شراب عشق الهی) در وجود عاشقانت مستی ایجاد می شود ؟ و بدون پاکدامنی که بخششت به بندگان است کجا بر شیطان پیروز می شوند؟! با گفتن ذکر لاحولو لا قوه… شیطان از ما دور می شود .

۶_نی قرص سازد قُرصی یی، مطبوخ هم مطبوخیی
تا درنیندازی کفی زِ اهلیله خود در دوا

_کجا دارو قدرت درمانگری دارد و یامطبوخ(پخته شده) آشپز (جوشانده) خاصیت شفا دهی دارد اگر اراده الهی بر شفا نباشد(تا در نیندازی کفی)؟ خداوندا تو علت العللی و تمام هستی معلول وجود توست.

۷_امرت نَغُرّد، کی رود خورشید در برج اسد؟!
بی تو کجا جُنبد رگی در دست و پایِ پارسا ؟!

_ اگر هستی به امر تو نباشد گردش منظم سیارات چگونه صورت می گیرد؟ مثلا خورشید در برج اسد قرار می گیرد. بدون امر و اراده تو چگونه رگ در پارسایان می جهد و از دگرگونی حالشان به وجد در می آیند ؟

۸_در مرگ هشیاری نهی، در خواب بیداری نهی
در سنگ، سقّایی نهی، در برقِ میرنده، وفا

_ خداوندا تو چنان توانایی در مرگ که بظاهر تباهی است، هوشیاری _در خواب ،بیداری _ در دل سنگ ،آب( چشمه)_ در روشنایی که پایانش تباهی است پایداری قرار داده ای.
خاصیت ذات پدیده ها ،علت تمام معلول ها تو هستی .

۹_سیلِ سیاه شب بَرَد هر جا که عقلست و خرد
زان سیلِشان کی واخَرَد جز مشتریِ هَل اَتی*؟!

_ سیل سیاه شب (هواهای نفسانی) عقل و هوش ما را می بَرد، چه کسی عقل و شعور آدمی را از هواهای نفسانی در امان نگه میدارد؟ خداوند تو تنها خریدار عاشقان حقیقی هستی.
* مشتری هل اتی: مشتری مومنان حقیقی


منبع : نینوایان، حامد امجدیان


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *