جنبه مثبت نظریه بیانگر این معناست که: «کار، اساس قانونی اکتساب حقوق و مالکیت های خصوصی، ثروت های طبیعی است».
روبنا: الف – هرکس زمین را احیاء نماید، زمین از آن اوست. ب – هر کس معدنی حفر کند نسبت به دیگران به آن معدن تقدم دارد.
ج – هر کس در اثر حفاری به چشمه طبیعی دست یابد در استفاده از آن بر دیگران مقدم است.
د. هرگاه کسی حیوان وحشی را صید نماید و یا هیزمی را جمع آوری کند و حیازت نماید، مالک آن محسوب می شود. |
نتیجه گیری
از این احکام یک قاعده ثابت به دست می آید و دو قاعده متغير. قاعده ثابت ارتباط مستقیم حقوق خاص با کار است و قاعده های متغیر عبارتند از: نوع کار و نوع حقوق به دست آمده از کار.
به عنوان مثال حيارت زمین، کار محسوب نمی شود، ولی حیازت سنگ کار محسوب گردیده و سبب تملک آن می گردد. همچنین احياء زمين و معدن موجب تملک شخصی این منابع نمی گردد، درست بر خلاء ، حیازت سنگ که برای مالکیت آن کافی است. در این جا سئوالاتی در ذهن پیش می آید که بخش سوم نظریه عهده دار پاسخ به این پرسش هاست
دیدگاهتان را بنویسید