در نظام های سیاسی مختلف موجود، آزادی عقیده بستگی تمام به مسلک و مرام رایج یا حاکم بر جامعه، جایگاه مردم و شیوه زمامداری دارد که در تصاویر ذیل قابل بررسی است :

اول : محدودیت آزادی عقیده در دولتهای مكتبی(۱)

۲۹۸. دولت مکتبی مبتنی بر عقیده و مسلک مشخصی است که نظام حقوقی جامعه بر اساس آن عقیده و مسلک تدوین و برنامه های سیاسی و اداره امور کشور بر اساس آن

تنظیم می شود. (۲)

بنابراین اساس، هرگونه برخورد فکری مخالف با اصول مسلم رسمی و اعلام شده، به محض آنکه مبانی این اصول را زیر سؤال ببرد، مواجه با مجازاتی سخت خواهد بود. همچنانکه در امپراطوری روم قدیم، هیچکس حق تعترض به انتساب امپراطور به خداوند را نداشت. حتی قبل از جنگ جهانی دوم، در آلمان و ژاپن هیچکس جرأت استقبال از خطر ناشی از تعرض به ایدئولوژی حاکم را نداشت. همچنین در کشورهای کمونیستی، منحرفين آشکار و گمراهان مخفی، پس از احراز انحراف و گمراهی آنان، به عنوان دشمن نظام، مستحق سرکوبی بودند.

در کشورهای اسلامی نیز، نوعا هیچکس حق بیان اندیشه های مخالف با مبانی دین و مذهب رسمی کشور را ندارد.(۳)

دوم : منع آزادی عقیده در دولتهای استبدادی(۱)

۲۹۹. قطعا در بسیاری کشورها اصولا آزادی عقیده وجود ندارد. اما این بدان معنا نیست که دولت حتمأ معتقد به یک اصل مسلم مذهبی یا مسلکی باشد؛ بلکه فقط بخاطر جلوگیری از ضدیت و مخالفت رو به افزایش رقبای سیاسی مخالف، یا مشکلات ناشی از بی سوادی توده های مردم و عدم شایستگی مشارکت مردمسالارانه آنان در امور سیاسی است و یا اینکه هیأت حاکمه برای بقای خود ممنوعیت اظهار عقیده از سوی مخالفان را ترجیح می دهد.

تفاوت دولت های یکه تاز (۲) که متکی بر مسلک خاص هستند و دولت های صرفا استبدادی در همین جاست. دولت یکه تاز، با ادعای برپایی نظام مسلکی خاصی که پاسخگوی تمام مسائل و مشکلات انسانی است، راه را بر ابراز هر نوع عقیده دیگری می بندد؛ در حالی که دولت استبدادی صرفا برای تسلط بی چون و چرای هیأت حاکمه سکوت را بر جامعه حاکم می نماید.

سوم : آزادی عقیده در دولتهای آزاد (۳)

۳۰۰. دولت آزاد دولتی است که در آن، بیان تمام عقاید، به شرط آنکه مشتمل بر اهانت بر هیچ عقیده دیگری نباشد، آزاد است. در این صورت، دولت از تحمیل عقاید مسلکی خود اجتناب می کند. موضعگیری اینگونه دولت ها در یکی از دو صورت ذیل است:

الف : تساهل و بردباری

۳۰۱. ممکن است دولت متمایل به یک گرایش عقیدتی برگزیده باشد؛ اما در مقام بیان آن، موضع تحمیلی به خود نمی گیرد. مثلا در انگلستان، «آنگلیکان» مذهب رسمی دولت است و پادشاه در عین سلطنت، ریاست این مذهب را بر عهده دارد؛ اما دیگر عقاید مذهبی نیز قانونی هستند. در ایالات متحده آمریکا، آزادی عقیده اصولا وجود دارد. با وجود این، نوعی فضای مسلکی و مذهبی ملهم از مسیحیت بر جامعه حاکمیت دارد که تقریبا در سراسر ایالات نظام سیاسی را وفادار به خود نموده است؛ همچنانکه در پاره ای از تشریفات رسمی همچون شروع بکار رئیس جمهور، الزاما مراسم مذهبی خاصی برگزار می شود که همگان ملزم به احترام به آن هستند.(۱)

ب : بیطرفی

۳۰۲. دولت بیطرف دولتی است که اصولا پذیرای تمام عقاید است، بدون آنکه قائل به برتری یک عقیده و یا دفاع از عقیده ای خاص باشد. در این صورت، دولت با فاصله گرفتن از موضعگیری های مسلکی، بحث و جدل در باره مکاتب را به مبادله افکار آزاد جامعه می سپارد. این چنین دولت هایی را اصولا «غیر مذهبی»(۲) می نامند. در کشور فرانسه که یک نظام غیر مذهبی است،(۳) در ماده ۱۰ اعلامیه حقوق بشر و شهروندان ۱۷۸۹ خود اعلام می دارد: «هیچکس نباید نسبت به عقیده و مذهب خود نگران باشد، به شرط آنکه اظهار آن نظم عمومی را مشوش نکند». در ماده ۱۱ این اعلامیه مقرر شده است: «انتشار آزاد افکار و عقاید یکی از حقوق متعالی انسانی است».

البته، باید توجه داشت که در اینگونه دولتها، ممکن است در زمینه اعتقادات مذهبی اعلام بیطرفی بشود؛ اما در مورد بیطرفی سیاسی باید تردید کرد. زیرا هر دولتی متکی بر نوعی زیربنای مسلکی و بینشی است که بیان کننده ساختار و اهداف نظام می باشد. اداره امور عمومی، بدون در نظر گرفتن پاره ای اهداف ارزشی، اصولا قابل درک نیست. وانگهی هیچ جامعه ای فارغ از حداقل سیر و سلوک اخلاقی مشترک نیست که افکار عمومی نسبت به آن هیچ حساسیتی نداشته باشد و چه بسا ممکن است تعرض یا انتقاد نسبت به آن موجب تحریک یا جریحه دار شدن وجدان عمومی گردد که در این صورت تدوین نوعی ضمانت اجرای کیفری اجتناب ناپذیر خواهد بود.(۴)


1 – L’Etat au convico d’uno doctrino. 2 Joan Alvoro : op.cit, p 184. 3. Jacquca Robort: op-ot, p 820.

1 – Etat autoritairo. 2. Etat totalitairo. 3 – Etat llbéral.


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *