همه بندگی حق می کنند
سخنهای بزرگان، اگر بصد صورت مختلف باشد چون حق یکیست و راه یکیست سخن دو چون باشد؟ اما بصورت مخالف مینماید، بمعنی یکیست، و تفرقه در صورتست و در معنی همه جمعیت است.
چنانکه امیری بفرماید که خیمه بدوزند، یکی ریسمان میتابد، یکی میخ میزند، یکی جامه می بافد، و یکی دوزد و یکی می درّد و یکی سوزن میزند. این صورتها اگر چه از روی ظاهر مختلف و متفرقند، اما از روی معنی جمعند و یکی کار می کنند.
و همچنین احوال این عالم نیز چون درنگری همه بندگی حق می کنند، از فاسق و صالح، و از عاصی و مطیع، و از دیو و ملک. مثلا پادشاه خواهد که غلامان را امتحان کند و بیآزماید باسباب، تا با ثبات از بی ثبات پیدا شود، و نیک عهد از بد عهد ممتاز گردد، و با وفا از بی وفا، اورا مُوَسوِسی و مهیّجی میباید تا ثبات او پیدا شود، اگر نباشد ثبات او چون پیدا شود؟ پس، آن مُوَسوِس و مهیج بندگی پادشاه می کند، چون خواست پادشاه اینست که این چنین کند. بادی فرستاد تا ثابت را از غیر ثابت پیدا کند، و پشه را از درخت و باغ جدا گرداند، تا پشه برود و آنچه باشد بماند. مَلِکی کنیزکی را فرمود:
که خودرا بیآرا و بر غلامان من عرض کن، تا امانت و خیانت ایشان ظاهر شود. فعل کنیزک اگر چه بظاهر معصیت می نماید، اما در حقیقت بندگی پادشاه می کند.
اپلیکیشن نینوایان، فیه ما فیه،
دیدگاهتان را بنویسید