شهادتش بر مردان عالم تسلیت

روایت شده عمر بن سعد با انداختن نخستین تیر، رسما جنگ را آغاز کرد و گفت‌: نزد عبیدالله شهادت دهید که من نخستین تیر را رها کردم‌. عمر بن سعد خطاب به کوفیان گفت‌: منتظر چه هستید! اینان یک لقمه برای شما هستند.زمانی که عمربن سعد تیر انداخت‌، دیگر سپاه ابن زیاد نیز شروع به تیراندازی کردند. (فلمّا رمی عمر، ارتمی الناس‌) به گزارش ابن اعثم‌: باران تیر (و أقبلت السهام کأنّها المطر) از سوی کوفیان به سوی اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ شدت‌ گرفت و امام فرمود: اینها قاصد این قوم به سوی شماست‌؛ برای مرگی که ‌چاره‌ای از پذیرش آن نیست‌، آماده باشید.

پس از آن دو گروه بر یکدیگر حمله ‌کردند و ساعتی از روز را دسته جمعی با یکدیگر جنگیدند، به طوری‌ که بنا به برخی اخبار پنجاه و اندی از اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ به‌ شهادت رسیدند.

 

در این وقت‌، امام دستی به محاسنش کشید و فرمود: غضب‌ خدا … بر کسانی که متحد بر کشتن فرزند دختر پیامبرشان شدند، شدید خواهد بود. به خدا سوگند که تسلیم آنان نخواهم شد تا با محاسنی خونین خدا را ملاقات کنم (واللّه ما أجبتهم الی شی‌ء ممّا یریدونه أبدا حتی ألقی الله و أنا مخضّب بدمی‌.)

 

بلاذری می‌گوید: امام سوار بر اسبش‌، قرآنی پیش روی خود نهاده بود و همین خشم دشمن را بیشتر برمی‌انگیخت‌. در این وقت‌، عمر بن سعد، حصین بن نمیر تمیمی را همراه پانصد تیرانداز به سوی امام‌حسین ـ علیه السلام ـ فرستاد. تیراندازی اینان سبب شد که همه اسبان سپاه امام کشته و نیروهای امام پیاده شدند.

در این حمله‌، بسیاری از اصحاب با تیرهایی که بر بدنشان فرود آمد، به شهادت ‌رسیده یا زخمی شدند. (فما بقی واحد من أصحاب الحسین الاّ أصاب من‌ رمیهم سهم‌). ابن شهرآشوب اسامی شهدایی را که در حمله نخست دشمن به ‌شهادت رسیدند، فهرست‌وار آورده است‌

در همان حال، همسرش او را تحریک به جنگ می‌کرد و خطاب به او می‌گفت‌: قاتِل بأبی و أُمّی عن الحسین ذُریّه محمّد. برو و از نسل محمد دفاع کن. در واقع‌، اوّل‌ حبیب بن مظاهر و بُرَیْر بن خضیر قصد رفتن به مبارزه را داشتند که امام اجازه ‌نداد و پس از آن که عبدالله بن عمیر اجازه خواست‌، امام اجازه رفتن به میدان ‌را به وی داد. وقتی در این نبرد یسار را کشت‌، سالم از موالی عبیدالله به میدان‌ آمد که به رغم آن که انگشتان عبدالله کلبی در برابر شمشیر سالم افتاد، اعتنا نکرده‌، او را نیز کشت و در میان میدان شروع به رجز خوانی کرد.

 

همسرش هم‌ عمودی در دست گرفته به تحریض او می‌پرداخت و می‌گفت‌: قاتِل دون‌َالطیّبین ذرّیّه محمّد. امام به همسر او دستور داد تا بازگردد و در عین حال آن‌ها را دعا کرد. یسار و سالم‌، نخستین کشتگان سپاه ابن زیاد بودند.

 

 

خبر عبدالله بن‌عمیر به صورتی که گذشت‌، خبری معتبر می‌نماید. ابن اعثم‌، از وهب بن‌عبدالله بن عمیر کلبی یاد کرده که همراه مادر و همسرش در کربلا بوده است‌. صورت نقل ابن‌اعثم‌، طبق معمول حماسی‌تر و طبعا غیرقابل قبول‌تر است‌. وهب به میدان می‌رود، می‌جنگد و برمی‌گردد و به مادر می‌گوید: آیا از من‌ راضی شدی‌؟

 

مادر می‌گوید: لا، ما رضیت حتی تقتل بین یدی الحسین‌. او می‌جنگد تا آن که ابتدا دست راست و سپس دست چپش قطع و بعد کشته می‌شود. طبعا نباید این شخص کسی جز عبدالله بن عمیر کلبی باشد که‌ خبر او در منابع معتبر آمده است‌. در امالی صدوق از وهب بن وهب یاد می‌شود که خود و مادرش نصرانی بودند و به دست امام حسین ـ علیه السلام ـ مسلمان شدند و به کربلا آمدند. این نیز همان شخص است و خبر یاد شده به‌ این صورت چندان قابل اعتماد نیست‌. تلفیقی از این دو خبر را خوارزمی‌ آورده است‌. گفتنی است که عبدالله بن عمیر پس از کشتن یسار و سالم‌، سالم‌ می‌ماند تا در حمله بعدی به شهادت می‌رسد که خبر وی را خواهیم آورد.

 

 


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *