آمریکا هرچه پول و امکانات داشت داده بود به صدام تا ایران را به زانو دربیاورد؛ اما نشد که بشود. وقتی دید صدام کاری از پیش نمی برد، به عراق حمله کرد. میخواست بعد از گرفتن عراق، خودش مستقیم به ایران حمله کند.
نیروهای آمریکایی ریخته بودند توی نجف. زمزمه ها را می شنیدیم که می خواهند بیایند سمت صحن و معلوم نبود چه بر سر مرقد امیرالمؤمنین عللا درمی آورند. خیلی از مجاهدان عراقی که در ایران بودند، برای دفاع آمده بودند، مردم عادی هم بودند، اما نیاز به یک فرمانده خیلی احساس میشد.
همان روزها سروکله حاجی پیدا شد. با دشداشه عربی آمده بود مقرمان، نزدیک حرم امام علی ان . باورم نمیشد. پرسیدم: «حاجی چطور خودت رو به اینجا رسوندی؟» چطورش را نگفت ولی گفت: «اومدم این آمریکاییها رو از نجف بندازم بیرون.»
خیلی از فرماندهان عراقی را شناسایی کرد و راه گذاشت جلوی پایشان. با مدیریت گروههای مختلف مقاومت را هم آورد پای کار. همه که دست به دست هم دادند، شتر نیروهای آمریکایی برای همیشه از سر مردم نجف کم شد.
راوی: حجت الاسلام والمسلمین سیدحمیدحسینی، رئیس اتحادیه رادیو و تلویزیون های اسلامی عراق
منبع: خبرگزاری حوزه
ادامه داستان در اپلیکیشن نینوایان
دیدگاهتان را بنویسید