سبد خرید شما در حال حاضر خالی است!
دسته: سرباز ایران
-
معروف بود به کامران ساواکی…
معروف بود به کامران ساواکی. جنوب استان کرمان را با دارودستهای که داشت قبضه کرده بود. مردم بیچاره جرئت نفس کشیدن نداشتند. اگر کسی راپورت کارهایش را میداد یا می خواست جلویش قد علم کند خونش پای خودش بود. کامران جلو، آدم هایش پشت سر. یک صف طولانی سلاح به دست آمده بودند امان نامه…
-
گفته بود هرکس سلاح تحویل بدهد
گفته بود هرکس سلاح تحویل بدهد و دنبال شرارت نرود در امان است. آمده بودند و اسلحه تحویل داده بودند. حاجی به قولش وفا کرد و به تک تکشان امان نامه داد. فکر بعد از این را هم کرده بود. آدمی که بیکار باشد و درآمد نداشته باشد چه تضمینی داشت دوباره پایش نلغزد. چقدر…
-
جنگ تمام شده بود….
جنگ تمام شده بود. یگان ها از وسط میدان جنگ برگشته بودند توی شهر، لشکر ثارالله به کرمان هم. مأموریت حاجی شده بود برقراری امنیت شرق کشور، کرمان، سیستان وبلوچستان و هرمزگان. و سلاح گرم مثل نقل و نبات ریخته بود توی دست وبال اشرار. تا می توانستند آتش می سوزاندند و جولان می دادند.…