سبد خرید شما در حال حاضر خالی است!
دسته: سرباز ایران
-
آفتاب نزده از خانه زد بیرون
آفتاب نزده از خانه زد بیرون، همین طور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز. از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدند به سیرجان. آن موقع بود که حرف دل فرمانده آمد سر زبانش، معلوم شد قلبش را پشت در خانه اش جا گذاشته و آمده. به راننده اش گفت: «دیشب…
-
یک مرحله به دشمن زده بودیم
یک مرحله به دشمن زده بودیم اما نشد خط را تثبیت کنیم. ناچار برگشتیم عقب. جنازه شهدا ماند بین خاکریز خودی و دشمن. سوار موتور بودم که دیدم جیپ روباز حاجی آمد توی خط. آمده بود برای تقویت روحیه بچه ها و شناسایی منطقه. بعثی ها از ترس شروع مرحله دوم عملیات، خط را گرفته…
-
فتح المبين اولین عملیات تیپ ثارالله بالا بود
فتح المبين اولین عملیات تیپ ثارالله بالا بود. نیروها هفت روز مردانه جنگیده بودند و دیگر نای حرکت نداشتند. جنگ با زرهی و کاتیوشاهای دشمن حسابی خسته شان کرده بود. از سلیمانی که فرمانده تیپ بود بگیر تا بقیه نیروها، روی گردنها لایه ای از باروت نشسته بود. گره پیشانیشان به سیاهی میزد. فرمانده ساعت…