سبد خرید شما در حال حاضر خالی است!
نویسنده: حامد امجدیان
-
گفته بود هرکس سلاح تحویل بدهد
گفته بود هرکس سلاح تحویل بدهد و دنبال شرارت نرود در امان است. آمده بودند و اسلحه تحویل داده بودند. حاجی به قولش وفا کرد و به تک تکشان امان نامه داد. فکر بعد از این را هم کرده بود. آدمی که بیکار باشد و درآمد نداشته باشد چه تضمینی داشت دوباره پایش نلغزد. چقدر…
-
جنگ تمام شده بود….
جنگ تمام شده بود. یگان ها از وسط میدان جنگ برگشته بودند توی شهر، لشکر ثارالله به کرمان هم. مأموریت حاجی شده بود برقراری امنیت شرق کشور، کرمان، سیستان وبلوچستان و هرمزگان. و سلاح گرم مثل نقل و نبات ریخته بود توی دست وبال اشرار. تا می توانستند آتش می سوزاندند و جولان می دادند.…
-
باهم مشرف شده بودیم به حج
باهم مشرف شده بودیم به حج؛ هر کدام توی کاروانی مسئولیت داشتیم. محل اسکان حاجی به مسجدالنبی نزدیک تر بود. شبها که کارهایم تمام می شد، می رفتم سراغش. آن موقع ها ساعت یازده شب درهای مسجدالنبی را می بستند. نیمه های شب، دوتایی راه می افتادیم سمت مسجد. یکی دو ساعتی منتظر می ایستادیم…