لبنان، ضاحیه، جنگ حزب الله و اسرائیل
شهر سوت و کور است. انگار کسی ساکن ضاحیه نیست. پهپادهای اسرائیلی سه تا سه تا روی سر ضاحیه پرواز می کنند. حتی از یک موتورسیکلت هم نمی گذرند، تا می بینند میزنند. مسئولین حزب الله همه جمع شده اند در اتاق عملیات ساختمان های اطراف مدام بمباران می شوند. ساختمانهای ده دوازده طبقه ای، که در کسر ثانیه هم سطح زمین می شوند. سخت است اما سیدحسن را قانع می کنند اتاق عملیات را ترک کند. بقیه هم متفرق می شوند. سید را می برند یک ساختمان دیگر. حالا تنها سه نفر هستند؛ سیدحسن نصرالله، عماد مغنیها و حاج قاسم سلیمانی. چیزی نمی گذرد که ساختمان کناری با صدایی مهیب آوار میشود روی زمین. پشت بندش پل مجاور
1. شهید حاج عماد مغنیه معروف به حاج رضوان، معاون دبیرکل حزب الله لبنان در کمیته جهادی
حزب الله که بهمن ماه ۱۳۸۶ در منطقه کفرسوسه دمشق براثریک انفجار تروریستی از سوی رژیم اشغالگر قدس به شهادت رسید.
ساختمان جوری تخریب می شود که انگار اصلا نبوده. سه نفری از ساختمان می زنند بیرون. ماشین ندارند. عماد می رود دنبال وسیله. حاجی می ماند و سید. هیچ صدایی در ضاحیه شنیده نمیشود جز صدای هواپیماهای اسرائیلی. می روند زیر یک درخت تا شاید بتوانند استتار کنند. پهپادهای MK حرارت اشيا را از حرارت بدن تشخیص می دهند. استتار بی فایده است. عماد سر میرسد. پهپادها درست متمرکز می شوند روی سر ماشین. اطلاعات پهپادها مستقیم ارسال میشود به اتاق جنگ در تل آویو. سرعت عمل به خرج میدهند و با زیرکی هر جور هست صحنه را ترک می کنند. از این زیرزمین به آن زیرزمین و از این خودرو به آن خودرو. اسرائیلیها ردشان را گم می کنند.
نیمه شب مخفیانه دوباره برمی گردند به اتاق عملیات، سه نفری.
منبع: برداشتی از خاطرات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی دراولین گفت وگوی مطبوعاتی با دفتر حفظ ونشرآثار رهبرانقلاب
ادامه داستان در اپلیکیشن نینوایان
دیدگاهتان را بنویسید